معنی لعن ، مرغوا

حل جدول

لعن ، مرغوا

نفرین


لعن

نفرین کردن، دشنام

لغت نامه دهخدا

مرغوا

مرغوا. [م ُ غ ُ / م َ غ ُ](اِ) فال بد و نفرین.(جهانگیری)(برهان)(آنندراج). بدسگالی. بدخواهی. بداندیشی. تفؤل بد از پرواز مرغ. مقابل تحسین. مقابل مروا، دعای خیر و آفرین:
گردد از مهر تو نفرین موالی آفرین
گردد از کین تو مروای اعادی مرغوا.
قطران.
یکی رابه بزم اندرون فال نیکی
یکی را به رزم اندرون مرغوائی.
قطران.
به دوستان بر از او مرغوا شود مروا
به دشمنان بر از او آفرین شود نفرین.
قطران.
نیابد آفرین آنکس که گردونش کند نفرین
نیابد مرغوا آنکس که یزدانش دهد مروا.
قطران.
مرغوا بر ولی شود مروا
آفرین بر عدو شود نفرین.
معزی.
آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا
جای شجر گیرد گیا جای طرب گیرد شجن.
معزی.
- مرغوا کردن، نفرین کردن:
شاه را گفت مفسدی ز احوال
که کند مرغوا به جان تو زال.
سنائی.
- به مرغوا داشتن، به حساب نفرین گذاردن. نفرین حساب کردن:
نفرین کند به من بردارم به آفرین
مروا کنم بدو بردارد به مرغوا.
ابوطاهر خسروانی.


لعن

لعن. [ل ُ ع َ] (ع ص، اِ) ج ِ لُعَنه. (منتهی الارب).

لعن. [ل َ] (ع مص) نفرین. سنه. بَوه. سب ّ. خِزی. لعنت. نفرین کردن. (ترجمان القرآن جرجانی).طرد. اِبعاد. راندن و دور کردن از نیکی و رحمت. (منتهی الارب). دور کردن از خیر. ضد برکت. (قاموس کتاب مقدس). جرجانی در تعریفات گوید: لعن من اﷲ، هو ابعاد بسخطه و من الانسان الدعاء بسخطه. (تعریفات). || از صورت بگردانیدن. (ترجمان القرآن جرجانی).
- اَبیت اللعن، این جمله را گاهی در دعا گویند و گاهی در مدح آرند، یعنی انکار کردی آوردن چیزی را که بر آن لعنت کنند ترا. (از منتهی الارب).
- لعن چهارضرب، نوعی از لعن که عوام متعصب شیعه کردندی.

فرهنگ عمید

مرغوا

[مقابلِ مروا] فال بد
نفرین: نفرین کند به‌ من بردارم به آفرین / مروا کنم بدو بر‌دارد به مرغوا (خسروانی: شاعران بی‌دیوان: ۱۱۲)،


لعن

نفرین کردن،
دشنام دادن،
راندن،

فرهنگ فارسی هوشیار

مرغوا

(اسم) تفال بد از پرواز مرغ تطیر مقابل مروا: آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا جای شجر گیرد گیا جای طرب گیرد شجن. (معزی)، مطلق تفال.


لعن

نفرین، لعنت، طرد، دور کردن از خیر

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرغوا

تفال بد، فال بد، تطهیر، تفال، نفرین،
(متضاد) مروا

فرهنگ معین

مرغوا

(مَ یا مُ) (اِمر.) فال بد، نفرین. مقابل مروا.


لعن

(لَ) [ع.] (اِمص.) نفرین، دشنام.

فارسی به انگلیسی

مرغوا

Ominous

فارسی به عربی

لعن

منع

فرهنگ فارسی آزاد

لعن

لَعن، (لَعَنَ، یَلعَنُ) نفرین کردن، طرد و محروم کردن از خیر و رحمت، دشنام دادن،

معادل ابجد

لعن ، مرغوا

1397

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری